| چهارشنبه 2 فروردین 1402 | 16:59
پارسی رمان
پارسی رمان یک بستر بدون محدودیت برای شما خوانندگان عزیز محترم امیدوارم از همراهی ما لذت ببرید…

رمان هتل شیراز pdf

  • 20 اردیبهشت 1400
  • 16:42

تومان۲۳,۰۰۰

رمان هتل شیراز pdf

نویسنده: پریسا

ژانر :هیجانی کل کلی ماجراجویی عاشقانه




توضیحات

رمان هتل شیراز pdf

پایین صخره‌ها بودم،

سرم رو بلند کردم

و به نوک تیزش نگاه کردم.

نفس عمیقی کشیدم

و از صخره‌ها بالا رفتم.

یه جای پرتی بود و

هیچ کس اون اطراف نبود.

تقریبا نصف راه رو رفته بودم که

پام لیز خورد و نزدیک بود بیوفتم پایین.

به زور دستم رو به یه تیکه سنگ گیر دادم

و خودم رو بالاتر کشیدم.

دوست نداشتم الآن بیوفتم،

حتما باید می‌رسیدم به نوک صخره‌های بلند

و از اونجا می‌پریدم پایین؛

جوری که حتی یه درصد

هم احتمال زنده موندنم نباشه.

گوشه مانتوم پاره شد

و کف دستم و زانوم زخمی.

از درد صورتم جمع شد…

سوزشش عمیق بود ولی

در برابر سوزش قلبم هیچ بود.

بالأخره خودم رو بالا کشیدم

و نوک صخره ایستادم.

نفس حبس شدم رو بیرون دادم و

از بالا اطرافم رو که غرق در سکوت بود

از نظر گذروندم،ولی از نگاه کردن ب

ه پایین صخره‌ها وحشت داشتم.

تصمیمم قطعی بود…

خودم باید این نفس اضافی رو ببرم.

چشمام رو بستم تا آسون‌تر

بتونم خودم رو پرت کنم پایین.

با صدای بلند جیغ زدم

_”خداحافظ پاپا”

بغض به گلوم دوید…

آب دهنم رو قورت دادم و بلندتر از قبل فریاد زدم

_” خداحافظ گرند هتل”

چشم بسته دو قدم بلند دیگه به

جلو برداشتم و با جیغی از

ته دل خودم رو پرت کردم پایین!

توی هوا بودم و هم‌چنان چشمام بسته بود

… دیگه تموم شد…

تا چند لحظه‌ی دیگه برای همیشه از این دنیا میرم!

به سرعت به طرف پایین کشیده شدم.

شاید مدت زمان افکارم سه ثانیه هم نشد.

مطمئنم سنگ‌های تیز پایین صخره

منو تیکه پاره میکنه و کاملا از بین میبره.

بالأخره انتظارم تموم شد و محکم خوردم زمین…

رمان هتل شیراز pdf

با تمام توانم دوباره جیغ زدم.

_ آخ…
چشمام همچنان بسته بود…

شوک زده بودم ولی

دردی رو حس نمیکردم!

نکنه نمردم؟!

با بهت و تعجب چشمام رو باز کردم.

صدای چی بود؟

رمان هتل شیراز pdf

مثل اینکه برخلاف انتظارم نمرده بودم

و خبری از سنگ های

تیز نبود تا من رو تیکه پاره کنه!

با تعجب اطرافم رو نگاه کردم.

سنگ های نوک تیز کوچک و بزرگ

زیادی اون اطراف بود،

پس چرا من الآن زنده‌ام؟؟

دستم رو بالا آوردم و نیشگون

آرومی از گونه‌ام

گرفتم و دردش رو حس کردم!

اون صدایی که شنیدم چی بود؟

ترس از دریده شدن توسط یه

حیوان وحشی باعث شد ناخودآگاه

جیغ بلندی بکشم و

بدن کوفته‌ام رو کمی تکون بدم.

دوباره صدای ضعیفی از زیرم

شنیدم که باعث شد

ترسیده و شوک زده تکونی بخورم.

دندون هام از ترس به هم می‌خورد…

رمان هتل شیراز pdf

رمان هتل شیراز pdf

  • اشتراک گذاری
  • برچسب ها:
https://parseroman.ir/?p=26822
لینک کوتاه مطلب:
مطالب مرتبط
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
پارسی رمان
سایت پارسی رمان یک مرجع معتبر برای خرید بهترین رمان های ایرانو جهان لطفا با ما همراه باشید به زودی اپ بزرگ ما هم فعال خواهد شد که امکانات بی نظیری برای شما خواد داشت ... منتظر باشید ...
آخرین نظرات
  • abbas alimirzaiyسلام عزیز به پشتیبانی آنلاین پیام بدید مشکلتون برسی بشه...
  • مریم حیدرپورخیلی قشنگ بود.دوسش داشتم🤩...
  • فاصلهمن دانلود کردم ولی فقط تا صفحه 13هست و بقیه نداره!!...
  • Mahdiehk✌✌✌✌✌✌👏...
  • Nimaچقدر ماهان رازهای پنهان داشت که پریا ازشون کوچک‌ترین خبری نداشت.انقدر نزدیک و ان...
  • پارمیدارمان خانم حسینی بسیار جذاب و قشنگ بود👏...
  • سیماخیلی قشنگ بود،واقعا آفرین👏💐...
  • ماندانا کتاب‌خورتعلیق رمان بالا بود و خیلی کشش داشت برام. بعد از صد سال بالاخره یه رمان بدون مشک...
  • abbas alimirzaiyبه پشتیبانی پیام بدید عزیز تا راهنمایی کنن پایین صفحه...
  • Mobinaخداااااا😭 چرا پریا و هومن انقدر لجبازن . کاش زودتر همه چی درست شه بینشون . دارم...
×

سلام پیام خود را برای من بنویسند معمولا زیر 30 دقیقه پاسخ خواهم داد

× پشتیبانی آنلاین
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پارسی رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.